خلاقیت در بازی

در هنگام بازی خلاقیت کودک افزایش می یابد .

خلاقیت 
” خلاقیت؛ یعنی امکان بهره برداری نامتعارف از ابزار، بدون تأثیر پذیری از عقاید دیگران ” .

نکات اصلی را به کودک خود بیاموزید ، و موقعیتی را برای او فراهم نمایید تا کودک از ایده هایش استفاده کند . زیرا خلاقیت ، عامل کسب تجربه ی بیشتر است و تجربه عامل پیشرفت در زندگی آینده ی کودکان می باشد . تجربیاتی مانند؛ سفر، گذراندن وقت در مزرعه ، رفتن به تعطیلات ، کتاب خواندن ، بازدید از نقاط  دیدنی و اشخاص مهم زندگی کودک نقش بسزایی را دارد . زیرا تجربه سبب می شود تا کودک شناخت بیشتری را نسبت به واقعیات بدست آورد و پیرامون هر موضوع ، واکنش مناسبی را از خود نشان دهد.

برای مطالعه بیشتر:

ده روش برای پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان

خلاقیت چگونه رشد می کند

تأثیر بازی در پرورش خلاقیت کودکان
خلاقیت زیباترین و شگفت انگیز ترین خصیصه انسان است.

غنا و پویایی و بقای هر فرهنگ و تمدنی به خلاقیت مردمان آن بستگی دارد و این واقعیت را تاریخ بارها به اثبات رسانده است.

از سویی دیگر همان طور که می دانیم ، دوران کودکی از نقشی حساس و تعیین کننده ای برخوردار می باشد.

توجه به این دوران تا آن جا است که دوران کودکی، به ویژه دوران سنین آغازی آن، از سوی روان شناسان و صاحب نظران تعلیم و تربیت، به عنوان مهم ترین مرحله ی تکوین شخصیت انسان شناخته شده است.

روان شناسان بر این باورند که، وجود تعارضات، اختلالات، و نابسامانی های روانی این سنین، در سراسر زندگی انسان، تأثیر می گذارد.

پژوهش های روان شناسی و تعلیم و تربیت، بیانگر آن است که، آغاز خلاقیت کودکان در سنین آمادگی و پیش از دبستان می باشد.

در این سنین ارتباط تازه ای میان تفکر و عمل کودکان پدیدار می گردد و کودک برای شناخت عجایب و شگفتی های محیط پیرامونش تلاش بسیاری را می نماید.

خلاقیت در بازی (2)

این فرا گیری وشناخت بیشتر، از طریق تجربه ی عملی صورت می پذیرد.
این تجربه ی عملی _ یا بازی _ یکی از اعمال روزمره ی زندگی هر کودک است و کوششی است که به تمام وجود او بستگی دارد.

بدون تردید می توان گفت که ؛ بازی بهترین شکل فعالیت طبیعی هر کودک محسوب می گردد و مناسب ترین راه برای رشد استعداد او بشمار می رود.

در هنگام بازی ، نیرو های جسمی و ذهنی کودک ( نظم، حافظه، تخیل، توانایی جسمانی ، و… ) رشد می یابند و بازی برای کودک، محرک و انگیزه ای می شود در جهت کسب تجارب اجتماعی.


 

بازی در معنای دقیق کلمه ، شامل فعالیت هایی است که واجد مؤلفه های ذیل باشد:
اختیاری
دلپذیر
فاقد سازمان است
بازی متأثر از عوامل بسیار زیادی است که هر کدام از این عوامل به سهم خود چگونگی بازی کودکان و نوع ابزاری را که آن ها برای بازی انتخاب می کنند _ یا برای آنان در نظر گرفته می شود _ را تعیین می کنند.

 

تعدادی عوامل موثر در بازی کودک عبارتند از :
سن و رشد کودک
امروزه ما، با مقالات و گزارش های بی شماری مواجه می گردیم که توضیح می دهند کدام اسباب بازی برای کدام دوره از رشد و تکامل کودک متناسب است.

محیط زندگی
شرایط آب و هوایی، محیط روستایی و شهری و … هر کدام بازی های خاص خود را ایجاب می کنند.

ظرفیت کودک
توانایی های کودکان ، نیز از جمله عوامل تعیین کننده در بازی ها می باشند.

بازی و فعالیت های خلاقانه پیش دبستانی ها

تشویق پیش دبستانی ها به بازی خلاقانه
بسیار مهم است که زمان کافی، ابزار لازم و فضا در اختیار پیش دبستانی ها بگذارید تا افراد خلاقی شوند.

بچه های پیش دبستانی دوست دارند در بازی های خلاقانه، خودانگیخته باشند، بنابراین خوب است که با آنها همراه  باشید و بگذارید آنچه می خواهند انجام دهند. ولی زمانهایی هم خواهد بود که بچه از شما خواهد خواست با او مشغول بازی شوید و راهنمایی اش کنید. اگر فعالانه درگیر بازی شوید مهارتهای کودکتان را پرورش داده و چه بسا چیزهای بیشتری بفهمید.

دادن این پیام که بیشتر از یک راه برای انجام امور وجود دارد واجد اهمیت است.

مثلا برای کشیدن نقاشی یک آدم، ساختن قلعه شنی، یا نواختن طبل، بیش از یک راه وجود دارد. این کار به بچه ها می فهماند که مجبور نیستند مطابق تصورات فرد دیگری جلو بروند و می توانند راه خودشان را در پیش بگیرند.

ابزار ساده می تواند تخیل کودک شما را تحریک کند و به بازی غیرمعمول تشویقش کند.

کتابها، سی دی ها، ابزار نقاشی، وسایل صدادار، خمیر بازی و بلوکهای چوبی همگی نمونه های خوبی اند.
و گستره ی وسیعی از ابزار  و مصالح می تواند حس لامسه فرزندتان را رشد دهد. بله! نقاشی با انگشت، کثیف کاری است، ولی فعالیت بسیار بزرگی برای رشد حسی می باشد.

اهمیت دارد که کودکتان را برای ادامه دادن و به پایان رساندن کارهای فنی اش تشویق کنید. اما همان موقع که فرزندتان اعلام کرد که کار تمام شده، پس تمام است!

و هرچه کارهای هنری و اشکالی که کودکتان ارائه می دهد، با توصیف و تحسین، ستایشش کنید.

برای نمونه “عاشق نقاشیت شدم. تو واقعا بلدی رنگها رو چطور کنار هم بیاری”.

این کار حس ارزشمند بودن در وجود او را زیاد کرده و او را تشویق می کند تا بازی خلاقانه در پیش بگیرد.

کودکان می توانند ذاتا خلاق باشند و این ما هستیم که با این خلاقیت اجازه بروز و زایش را می دهیم.
فعالیتهای خلاق: هنرهای تجسمی و سازه ها
همیشه لازم نیست که برای کودکتان وسایل بازی جدید فراهم کنید.

استفاده از اشیاء روزمره، وسایلی که همیشه همراه دارید، شیوه ماهرانه ای برای تشویق به پیشرفت خلاقیت است.

یک جعبه مقوای خالی برای ساخت خانه، روبات، کامیون، حیوان و… استفاده کنید–هرآنچه که کودکتان بدان مشتاق است. بایستی جعبه را برش دهید، به چیزها چسب بزنید یا رنگ آمیزی شان کنید.
روبانها و نوارهای ابزارهای مختلف را روی کاغذ یا جعبه مقوا بچسبانید.
روزنامه های قدیمی، چسب و آب، همگی چیزهایی اند که برای ساخت ماکت مقوایی نیاز دارید، با این وجود کودکتان نیاز به کمک خواهد داشت.
رولهای خالی توالت یا بطری های کوچک خالی آبمیوه را برای ساختن یک خانواده بکار ببرید.
روی صورتشان نقاشی کنید، رویشان لباس کاغذی بچسبانید و برای موهایش از پنبه استفاده کنید.
کودکتان می تواند این اسباب بازی های جدید را برای خلق داستانهایش بکار بگیرد.
از مواد طبیعی و در دسترس استفاده کنید. مثلا در پاییز برگهای ریخته شده را برای نقاشی جمع اوری کنید، مثل دسته کاغذی به هم وصلشان کنید، در رنگ فرو ببریدشان و…
از درپوشهای کوچک پلاستیکی، قابهای شیرینی پزی و دیگر “نخ و ریسمانها” برای ساخت جواهرات استفاده کنید.
یک “جعبه شلوغ” پر از چیزهایی مثل سیم و کاغذ رنگی، جعبه های خالی غذا و فنجانهای پلاستیکی در خانه نگه دارید.

جمله‌های ماندگار

رو به آینه زل زده‌ام و گیر و گرفتار مانده‌ام که چه کنم و چه نکنم.


دستم را زده‌ام زیر چانه‌ام و خودم را نگاه می‌کنم و می‌پرسم:


از خیرش بگذرم؟


سرم را می‌اندازم پایین و نگاه می‌کنم به میز به هم ریخته کنار آینه و دو سه پیکسلی که نمی‌دانم آنجا چه می‌کنند برمی‌دارم و نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم:


نکند اشتباه فکر می‌کنم؟


از روی صندلی بلند می‌شوم و روی زمین ولو می‌شوم و به آدمی فکر می‌کنم که عکس‌العملم را در مقابلش نمی‌دانم، از یک طرف حامل پیغام «غلط‌ کردم» است


و از طرف دیگر من مردد مانده‌ام که راه را باز کنم یا همین‌جور بسته نگهش دارم مبادا خودم به غلط‌کردن بیفتم.


احتمالا گه‌گیجه که می‌گویند برای چنین وقت‌هایی است.


اتاق نامرتب است، من بی‌حوصله‌ام و درگیر سوال‌های فلسفی که آیا آری یا آیا نه،


کم مانده انگشت‌های اشاره‌ام را بیاورم بالا و جلوی چشمم بگیرم و چشم‌ها را ببندم و ببینم به هم می‌رسند یا کج می‌روند.


و تصمیم زندگی‌ام را این‌جور بگیرم. معمولا هم اصلی‌ترین موجواتی که وقت حضور در اتاق و درگیری‌های زندگی را نمی‌دانند،


پدران هستند که در هر شرایطی به محض ورود به اتاق نگاهی می‌اندازند به این طرف و آن طرف و احتمالا وقتی چشمشان روی کاغذهای روی زمین ثابت ماند، می‌گویند:


چه جوری اینجا زندگی می‌کنی؟


حالا یک مودب‌تر یا بی‌ادبانه‌تر.


اما دقیقا در چنین شرایطی بود که جناب پدر وارد اتاق شد و نگاهی به دور و بر انداخت و گفت:


«ببین، جلوی ضرر رو هر جا بگیری منفعته، پاشو و این دفتر دستک‌هات رو جمع کن، بدتر می‌شه!»


خنده‌ام گرفته و تا بلند شوم و کتابی که می‌خواهد دستش بدهم و در را پشت سرش ببندم.


و با خودم فکر کنم که چه شانسی آوردم درباره گم شدن شتر با بارش توی اتاق حرفی نشنیده‌ام،


حال و هوای بحث فلسفی از کله‌ام بیرون رفته.


جمله‌های ماندگار


جمله‌های ماندگار ادامه دار

هنوز چهار تا برگه را جمع نکرده‌ام که به تصمیم رسیده‌ام؛


«جلوی ضرر رو هر جا بگیری منفعته» به علاوه «جواب ابلهان خاموشی است».


تلفیق این دو ضرب‌المثل می‌شود تصمیم من برای آن‌که آدمی را از زندگی‌ام حذف کنم و هیچ‌وقت هم دلم نسوزد برای حذف شدنش.


داستان از این قرار است که جایی که نمی‌دانی چطور با آدم‌ها کنار بیایی،


ساده‌ترین راه تکیه کردن به حرف‌های قدیمی است، به شعرهایی که ماندگار شده‌اند، به جمله‌هایی که این طرف و آن طرف،


حتی وسط خط‌های رنگی و براق می‌بینی و به نظرت بی‌ارزش می‌آیند و ساده و بی‌خیال از کنارشان می‌گذری.

مخصوصا به دیالوگ‌هایی که توی ذهنت ماندگار شده‌اند، به نقش امیر توی «یک تکه نان» که می‌گفت:

«نون اگه دو تیکه بشه، عمرا به هم بچسبه».

اینها را جدی بگیر و آن‌قدر بلد باش، که زندگی‌ات درگیر گیج‌بازی نشود،

اصلا از اینها قانونی‌تر و مهم‌تر و ماندگارتر اتفاقی پیدا می‌کنی؟

می‌گویی کلیشه‌اند و به این دوره و زمانه برنمی‌گردند؟ من می‌گویم اصل و اصول.

تو اسمش را ‌می‌گذاری بی‌خاصیت و تکراری و خسته‌کننده؟

من می‌گویم چیزی که در تمام این سال‌ها ماندگار شده، حتما دلیلی موجه داشته،


دلیلی که آدم‌ها آن را دهان به دهان به زبان می‌آورند و وقت و بی‌وقت از آن استفاده می‌کنند.


اصلا تو بگو آزاردهنده شده‌اند از بس وقت و بی‌وقت به خوردمان داده‌اند.


من می‌گویم؛


فکر کن به معنایش،


به تکرار خوش آوایش،


فقط یک لحظه،


وقتی در اوج نوآوری به سر می‌بری و گیج و مبهوت مانده‌ای و کاسه چه کنم دست گرفته‌ای،


با خودت فکر کن آدم‌هایی هستند که پیشتر فکر کرده‌اند.


مجموعه فکر و خیالشان را، تجربه‌هایشان را به جا گذاشته‌اند و تو از زبان این و آن، به موقع و نابجا می‌شنوی‌شان بدون آن‌که حتی لحظه‌ای عمیق به معنی‌شان فکر کنی.

می‌خواهم دعوتت کنم به خواندن و دانستن ضرب‌المثل‌ها، نه اتفاقا به این خاطر که وظیفه حفظ و حراست از آن به عهده‌ات هست که اگر دلت نخواهد مجبور نیستی، می‌خواهم دعوتت کنم به استفاده بجا و به‌موقع از آنها جمله‌های ماندگار.


توی زندگی‌ات، وقت و بی‌وقت پیش آمده که تکیه کنی به این جمله‌ها و جواب آدم‌ها را بدهی؟


بنویس از چنین لحظه‌هایی، لحظه‌هایی که تکیه کرده‌ای به تجربه دیگران و پشیمان نشده‌ای.

منبع  : مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-جمله‌های ماندگار


گشتی در دفترخانه‌های طلاق

یک مهر طلاق و همه چیز تمام. شاید هم خیلی قبل‌تر از ضرب مهر دیگری چیزی نبوده. فقط نفسی که بیاید و برود و تحمل گذر ثانیه‌هایی که انگار سنگ به پایشان بسته شده. دیگر نمی‌خواهمش، همین و بس. هرچند دفترخانه با دفترخانه فرق دارد، اما طلاق‌های توافقی بیشتر از این حرف‌هاست. معمولا هم زن متقاضی این نوع طلاق‌هاست. نه این‌که مردها دلشان زده نمی‌شود و نسبت به همسر بی‌میل. نه، مردان محدودیتی برای چند همسری ندارند. هرچند، هر چه که به مناطق متوسط به پایین که نزدیک می‌شویم، سازگاری زنان و تحمل شرایط بیشتر می‌شود و دلیلش فقط بی‌کاری و وابستگی مالی زنان به همسرانشان است. مگر این‌که مرد بزند به رگ بی‌خیالی و همین آب باریکه را هم یا اصلا نیاورد و یا همه را خرج اعتیادش کند و گشنگی‌اش بماند برای زن و بچه. با این‌که هر دفترخانه از تمام نقاط شهر مراجع دارد، اما می‌شود تخمین زد که هر کس برای رها شدن از بند زندگی مشترک دلیلی که می‌تراشد با کلاس و درجه و سطحش و… بی‌ربط نیست. طلاق‌ توافقی در محله‌هایی که هنوز سنتی‌ترند به اندازه منطقه‌هایی که قبح دلزده‌شدن از همسر و انتخاب دیگری ریخته، نیست.

اعتیاد و بی‌کاری هم در بین مرفهین به چشم نمی‌آید. طرف آن‌قدر دارد که خرج زندگی که هیچ، هزینه اعتیاد خودش و رفیق‌های معتادتر از خودش را هم می‌دهد. «دیگه ازش سیر شدم» محکم‌ترین دلیل زن و شوهرهایی است که غصه نان ندارند، فکر کرایه خانه و مدرسه هم ندارند و خلاصه دلشان نگران نیست یا دل نگران کسی نیستند و دغدغه دست‌های خالی کسی را ندارند. ربطی هم به مهریه زیاد و کم ندارد، که مثلا آنی که مهریه‌اش کم است خیلی راحت بگوید: «برو خونه بابات» اتفاقا آقای دفترخانه‌دار که می‌گفت جدیدا مهرهای کم در حد یک شاخه گل سرخ به نیت خدای یکتا، زیاد شده است. بعضی‌ها هم هستند که از آن جلب‌های روزگارند و برای خلاصی دردانه پسر از سربازی و فرستادنش به فرنگ حاضرند تن به طلاق بدهند که بشوند واجد شرایط معافیت پسر جان. بعد که خر محترم از پل گذشت، برمی‌گردند برای ثبت عقد. فکر کنید که عده‌ای حاضرند سه سال طلاق گرفته باشند برای یک معافیت سربازی! حتما ارزشش را دارد خب.

شاید آسمان همه جای این شهر یک رنگ باشد و شاید جایی کمی ابری‌تر و آن‌طرف‌تر کمی آفتابی، اما به قول قدیمی‌تر‌ها شاید پول خوشبختی نیاورد، اما بی‌پولی بدبختی می‌آورد. یکی از مهم‌ترین دلیل‌هایی که یک مشاور حقوقی و خانواده و یکی از محضرداران تهران برای طلاق بیان می‌کند، تامین اقتصادی است که شاید تضمین صددرصدی تحکیم خانواده نیست، اما نبودش خانواده را مضطرب می‌کند و مشوش.

آی عشق، چهره آبی‌ات گم شده

احتمالا دیگر برایتان زیاد عجیب نباشد اگر خبر جدایی دوستی، آشنایی بعد از مدت کوتاهی زندگی مشترک به گوشتان بخورد. بحث طلاق این روزها آن‌قدر شایع و همه‌گیر شده که تا اسم زندگی مشترک می‌آید، ناخودآگاه این آمار ماهی تابانه‌وار بر سرت فرود می‌آیند و از خودت می‌پرسی نکند من هم…

پای صحبت‌های تعدادی از هم سن و سالانمان نشسته‌ایم. از مجردها در مورد ذهنیاتشان درباره زندگی مشترک می‌پرسیم و از متاهل‌ها درباره میزان نزدیکی این تصاویر با واقعیت. خیلی‌ها با ترس و تردید حرف می‌زنند و این مسائل را مربوط به حوزه خصوصی زندگی‌شان می‌دانند. عده زیادی هیچ تصوری نسبت به آن ندارند و عده‌ای ما را خواستگاری در لباس کنجکاو می‌بینند و همان اول کار آب پاکی را روی دستمان می‌ریزند! و از تصمیمشان مبنی بر ادامه پله‌های ترقی می‌گویند. بخشی از این تصاویر را با شما به اشتراک گذاشته‌ایم:

یک – برای تو که مسئولیت‌پذیر نیستی!

مجردها: بحث مسئولیت‌پذیری و تعهد پیش می‌آید. اگر در خانه پدری اتاقت با جنگل تفاوتی نداشت و مسیر در اتاق تا رختخواب به سختی قابل شناسایی بود، الان مسئولیت اداره یک خانه به‌عهده توست. وقتی هنوز نمی‌توانی زندگی خودت را جمع و جور کنی، اساسا بهتر است به ازدواج فکر نکنی.

متاهل‌ها چه می‌گویند: برای جوان‌های امروز ازدواج مفهوم ترسناکی شده است، از احساس مسئولیت، تعهد و خداحافظی ناگهانی با دوران سبکسرانه جوانی. ولی این موضوع آن‌قدرها هم نگران کننده نیست، حتی یک موقع‌هایی شیرین و لذت‌بخش است.

دو- پله‌های ترقی و موفقیت رو چه کنم؟

مجردها: ازدواج دغدغه‌های فکری زیادی می‌آورد، طوری که یا باید قید درس و تحصیلات عالیه را زد یا بعد از فارغ‌التحصیلی به فکر قاطی مرغ‌ها شدن افتاد. اداره زندگی، فشار اقتصادی و از طرفی درس و دانشگاه و مسائل آن همه با هم می‌دانید چه بلایی سر آدم می‌آورد؟

متاهل‌ها چه می‌گویند: این موضوع درهمه مواقع صدق نمی‌کند. بلکه خیلی وقت‌ها ازدواج باعث پیشرفت فرد هم می‌شود. تنها به اراده و پشتکار هرکس بستگی دارد.

سه – به استقبال استقلال

دخترها: از جهت این‌که استقلال آدم بیشتر می‌شود خوب است.

پسرها: دیگر آن آدم سربه هوای قبل نیستی که هر تصمیمی می‌خواست می‌گرفت و هر کجا می‌خواست می‌رفت. استقلال دوران مجردی را دیگر نخواهی داشت.

متاهل‌ها چه می‌گویند: بستگی به تعریف هرکس از این موضوع دارد. در هر صورت وقتی به‌عنوان دو رکن اصلی یک خانواده شناخته می‌شوید، یک سری آزادی‌های قبل را نخواهید داشت و از طرفی آزادی‌های دیگری به‌دست خواهید آورد. همه چیز نسبی است…

چهار- آلونک عشق چهل متری!

 مجردها: عشق اگر باشد با هر سختی و دردسرش کنار می‌آیم. زندگی‌مان را خودمان دونفره آجر به آجر می‌سازیم و از این رمانتیک بازی‌ها.

متاهل‌ها چه می‌گویند: اغلب مشکلات اینجا شروع به خودنمایی می‌کنند. دیگر آلونک چهل متری تبدیل به یک جوک شده و توقعات بیشتر می‌شود. فداکاری‌های کمتری به چشم می‌خورد و پای بحث و مشاجره و دعوا به خانه‌ها باز می‌شود؛ بحث‌های که روزهای اول اصلا خبری از آنها نیست و به مرور زمان به وجود می‌آیند.

پنج – زندگی در رویا! در انتظار شاهزاده سوار بر اسب سفید

دختر: کسی که همسر آینده من می‌شود، باید از همه نظر ممتاز و برجسته باشد. یک جنتلمن تحصیل‌کرده عاشق، سوار بر بنز سفید.

پسر: اگر بخواهم همه ویژگی‌های مهم دختر مورد علاقه‌ام را بگویم که خیلی وقت می‌گیرد. ازدواج است خب. شریک آینده من باید سرآمد همه باشد.

متاهل‌ها چه می‌گویند:‌ پیشنهاد می‌کنم برای زندگی مشترک تمام این تصورات و توقعات بی‌جا را دور بریزید. یک همراه صددرصد ایده‌آل همیشه وجود ندارد. باید واقع‌بین بود. بعضی وقت‌ها خیلی جزئیات بی‌اهمیت را باید زیرسبیلی رد کرد.

شش ـ نوع رابطه: دوست؟ همسر؟ هیچ کدام؟ هر دو؟

مجردها: وقتی پیش از ازدواج مدتی باهم دوست بوده‌ایم، دیگر احتیاجی نیست نوع رابطه عوض شود. نسبت به هم و رفتارهای هم آشنایی پیدا کرده‌ایم. زندگی با همان گرمی و صمیمیت قبل پیش خواهد رفت.

متاهل‌ها چه می‌گویند: اغلب دوستی‌های پیش از ازدواج ماندگار نیست و کمتر به ازدواج می‌رسند و درصورتی که به ازدواج هم منجر شوند، نوع رابطه می‌بایست عوض شود. این نوع رابطه‌ها معمولا عمر دارند و وقتی عمر آنها به پایان می‌رسد و دو طرف جذابیت خود را برای هم از دست می‌دهند، مشکلات به مرور پررنگ و اختلافات شروع می‌شوند‌.
هفت – ازدواج، قدم ضروری برای ایجاد رابطه با جنس مخالف

مجردها: وقتی مطابق شرع و عرف با جنس مخالف وارد رابطه شوی، بسیاری از نیازهای تو تامین خواهد شد که نیاز جنسی اصلی‌ترین آن است..

متاهل‌ها چه می‌گویند: بخش زیادی از طلاق‌هایی که صورت می‌گیرند، بابت مشکلات و مسائل زناشویی است و لازم است قبل ازدواج حتما آموزش‌هایی داده شود و افراد نسبت به هم و نیازهای یکدیگر شناخت کافی پیدا کنند.

هنر درمانی

هنر درمانی یک رشته ترکیبی می باشد که از اصول و نظام موجود در هنر و روان شناسی تشکیل شده است.

در این روش از یک فرآیند خلاق، برخی بخش ها که توسط هنر در درمان ایجاد شده است، و از یک بخش سوم که مربوط کار هنری می باشد، استفاده می شود.

طرز کار این روش به نحوی است که به افراد درمانجو، برای تقویت خود آگاهی، پیدا کردن عواطف، شناسایی تضادهای عاطفی حل نشده، بهبود مهارت های اجتماعی و افزایش عزت نفس کمک می کند.

هدف اولیه هنر درمانی عبارت از کمک به افراد دارای مشکلات روان شناختی و عاطفی است تا این افراد بتوانند به سطوح بهزیستی شخصی و سطوح بالای عملکردی دسترسی یابند.

برای درمان موفق در این روش، هیچ یک از موارد مربوط به تجربه هنری قبلی یا توانایی هنرمندانه طبیعی، مورد نیاز نمی باشند.

افراد درمانجویی که به متخص سلامت روانی مراجعه می کنند و فاقد توانایی های ذکر شده باشند، می توانند با استفاده از هنر درمانی، به وضعیت بهتری دست یابند.

از تاریخچه تا تکنیک های هنر درمانی
تاریخچه و توسعه هنر درمانی
پیشبردهای صورت گرفته در این زمینه
مشکلات سلامتی که توسط هنر درمانی رفع شده است
تمرینات و تکنیک های هنر درمانی
هنر درمانی و هنر درمانی موثر
آموزش و تایید هنر درمانگر
محدودیت ها و نگرانی های مرتبط با هنر درمانی
تاریخچه و توسعه هنر درمانی
هنر به عنوان یک وسیله برای برقراری ارتباط، بیان وضعیت شصی، تعاملات گروهی، تشخیص و حل تضاد در طول تاریخ کاربرد داشته است.

در طول هزاران سال، در فرهنگ ها و مناطق مختلف جهان از بت های دست ساخت و طلسم ها، که به صورت نقاشی ها و علائم مقدس بودند، برای درمان بیمار استفاده می شد.

هنر درمانی به عنوان یک رهیافت درمانی منحصر به فرد و دارای مقبولیت عمومی، اخیرا ایجاد شده و مربوط به سالهای میانی قرن ۲۰ ام می باشد. ظهور هنر درمانی به عنوان یک حرفه در ایالات متحده و اروپا، به صورت مجزا و همزمان صورت گرفته است.

هنر درمانی تکنیک ها آموزش و اهداف (3)

هنر درمانی چیست؟
واژه “هنر درمانی” اولین بار در سال ۱۹۴۲ و توسط هنرمند انگلیسی، آدرین هیل، ضرب و استفاده شد. وی مزایای سلامتی مربوط به ترسیم و نقاشی را در بهبود بیماری سل کشف کرد.

در دهه ۱۹۴۰، برخی از نویسندگان رشته سلامت روان، کار درمانی خود بر روی درمانجوها را به صورت “هنر درمانی” توصیف کردند.

به دلیل نبود دوره های هنر درمانی رسمی یا برنامه های آموزشی در آن زمان، این متخصصان سلامت بر اساس یک سری اصول دیگر، که تحت نظارت روان پزشک ها، روان شناسان یا دیگر متخصصان سلامت روان بود، آموزش می دیدند.

پیشبردهای صورت گرفت در این زمینه
مارگارت نامبراگ ، هانا ویتکوسکی ، فلورنس کن ، ادیت کرامر ، و الینور اولمان ، چهار نویسنده تاثیر گذار مربوط به دهه ۱۹۴۰ بودند که پیشبردهای مهمی را در توسعه هنر درمانی، به عنوان یک رشته مجزا داشتند.

در بیشتر منابع، ماگارت نامبر، به عنوان “مادر هنر درمانی” یاد می شود.

در سال ۱۹۱۵، وی مدرسه والدین را در شهر خود، نیویورک، تاسیس کرد.

همچنین وی به عنوان اولین موسس نهضت هنر درمانی آمریکایی شناخته می شود. نامبراگ معتقد بود که کودکانی که اجازه می یابند تا خلاقیت های خودشان را بروز دهند و به موضوعاتی بپردازند که به آن علاقه دارند، روند بهبود سلامتی بهتری را تجربه می کنند.
نامبراگ، تحت تاثیر نهضت روانکاوی که در آن دوره ارجحیت داشت، فرآیند خلاقانه را به عنوان یک متدلوژی مشابه با بیان لفظی در نظر گرفت.

وی فرآیند خلاقانه را به عنوان یک وسیله ای برای بیان و اظهار موارد سرکوب شده، تفکرات و عواطف ناخودآگاهانه فردی در نظر گرفت. مارگارت بر این عقیده بود که ترکیب اظهارات اشاره ای وضعیت ذهنی فرد با جنبه های شناختی و کلامی تجربه، می تواند به درمان فرد منجر شود.