در بین کودکان خود عدالت را رعایت کنید

بی‌تردید همه کودکان دارای صفات همسان نیستند و تفاوت‌های بسیاری در خلاقیت، استعداد، اخلاق، صفات ظاهری و… دارند. به طور معمول خانواده‌ها به کودکی که شیرین زبان‌تر است، مهربانی فزون‌تری انجام می‌دهند. توجه داشته باشید که وقتی به کودکی، در حضور کودک دیگر بیشتر توجه می‌کنید، یا او را نسبت به دیگری بیشتر در آغوش می‌گیرید و یا یکی را نسبت به دیگری بیشتر مورد نوازش قرار می‌دهید، دیگری نیز سعی می‌کند خود را به شما نزدیک ند و از آن کودک دیگر متنفر شود و در نتیجه کودک، خود را حقیر می‌بیند و احساس کمبود شخصیت می‌نماید و در صدد تحقیر و تخریب فردی که بیشتر مورد توجه است بر می‌آ‌ید.


در جایی که کودکان به حد درک و فهم رسیده‌اند و می‌توانند علل تشویق‌ها و تنبیه‌ها را درک کنند، دیگر نباید در محبت از هر جهت تساوی برقرار کرد، زیرا در این صورت کودک وظیفه‌شناس و درست‌کار، دلسرد می‌شود و کودک بی‌انضباط و بی‌تلاش نیز به راه خود ادامه می‌دهد. پدران و مادران باید ملاک‌ها و معیارهای ارزش‌گذاری را برای کودکان دارای فهم، تبیین نمایند. بدین ترتیب، کودکان می‌فهمند که اگر می‌خواهند دارای ارزش و اعتبار بیشتری شوند، باید در راه رسیدن به این کمالات کوشش و تلاش نمایند.

البته دستور پیشوایان معصوم به عدالت بین فرزندان به این معنا نیست که با فرزندان شایسته و کوشا و فرزندان بی‌نظم و بی‌تلاش یکسان رفتار کنیم، بلکه این احادیث در جایی که کودکان در سنین ابتدایی رشد هستند یا تبعیض، دلیل معنوی و کمالی ندارد و یا برتری، کسبی و اکتسابی نیست، تاکید بر عدالت می‌کنند. پس امتیاز دادن به کودکان باید بر اساس لیاقت آنان و تلاششان برای رسیدن به کمالات و خوبی‌ها باشد تا همه کودکان خانواده دارای اهداف عالی و بلند گردند و خوی را در مسیر کمال و معنویت و ملاک‌های ارزشمند قرار دهند و بدانند که اعمال و رفتارشان سبب تفاوت و تشویق از سوی والدین است و تفاوتی میان پسران دختران نیست.

منبع:  مرکز مشاوره ستاره ایرانیان-در بین کودکان خود عدالت را رعایت کنید


نقش تلویزیون در تربیت کودکان

تلویزیون یکی از وسایل مدرن است که در اثر پیشرفت صنعت به وجود آمده است و با تمام منافعی که دارد، زیان‌هایی نیز با خود به همراه می‌آورد. کودکان همچون بزرگسالان مایلند تلویزیون تماشا کنند و گاهی نیز آن را بر مطالعه کتاب‌های سودمند و دینی و بحث و گفت‌وگو و… ترجیح می‌دهند. والدین از این واقعیت که تلویزیون اطفالشان را سرگرم می‌نماید، خوشحال می‌شوند، اما درباره صدمه‌های احتمالی که بر چشم و مغز کودکانشان وارد می‌سازند، نگرانند.


کودکانی هستند که بیشتر وقت خود را صرف تماشای تلویزیون می‌کنند، می‌توان گفت آنها به تلویزیون معتاد شده‌اند. تماشای زیاد تلویزیون عوارضی مثل خستگی، سردرد، کم‌خوابی، استفراغ و… دارد. برخی والدین معتقدند که تلویزیون مانند داروست و مقدار معینی دارد و باید درست مصرف گردد و به همین منظور به کودک اجازه داده می‌شود که در وقتی معین، برنامه‌ای خاص را ببیند.


وقتی در تلویزیون در یک فیلم سینمایی که به نمایش درمی‌آید خشونت ظاهر شود بدون شک افکار، احساسات، عواطف و رفتار کودکی که شاهد این‌گونه صحنه‌های خشن است، تحت تاثیر قرار می‌گیرد و سیستم انگیزشی او را تحریک می‌کند. خشونتی که به صورت تصویری ارائه شود، احتمال خشونت و رفتارهای ناشی از ترس و وحشت را در کودکان کم‌سن و سال و به‌خصوص پسران، چند برابر افزایش می‌دهد. این نوع صحنه‌های خشن احتمال جرم و جنایت را در افراد افزایش می‌دهد.

البته بعضی کودکان بیشتر از بقیه از نظر فکری درگیر این نوع فیلم‌ها می‌شوند. جنسیت هم در این مورد اهمیت دارد. یعنی پسرها بیشتر از دخترها تحت تاثیر قرار می‌گیرند. مواجهه با صحنه‌های خشونت در تلویزیون، فعالیت مغز را در کودکان تحت تاثیر قرار می‌دهد و این تاثیر حتی در کودکانی که در گذشته رفتار خشونت‌آمیز نداشته‌اند نیز دیده می‌شود. فرزندان دوست دارند ساعت‌ها پای تماشای تلویزیون، ویدئو و فیلم بنشینند! آنها با این کار احساس شادی و رضایت می‌کنند، اما این رضایت با مشکلاتی همراه است. اگر آنها را به حال خود رها کنند، از تاثیرات بد ذهنی و روانی این مسائل در امان خواهند بود. استفاده بیش از حد از وسایل با چاقی و بی‌تحرکی کودکان همراه است و عواقب جسمی بدی به دنبال خواهد داشت. همچنین ارتباط آنها را با پدرها و مادرها کمتر می‌کند. در نتیجه کودکان فرصت ندارند در مورد مسائل خود با والدین صحبت کنند و به تدریج ارتباطات کمرنگ‌تر می‌شود و فاصله‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود.

منبع:  مرکز مشاوره ستاره ایرانیان-نقش تلویزیون در تربیت کودکان


آموزش ریلکس شدن عضلات کگل

عضلات کف لگن یاکگن بین پاها قرار گرفته، و از جلو از استخوان شرمگاهی شروع و از پشت تا پایه ستون فقرات تان ادمه دارد. این عضلات به صورت یک زنجیر هستند و سیستم لگنی تان را (رحم، مهبل (واژن)، روده و مثانه) در جای خود ثابت نگه می دارند.

نقش عضله های کف لگن  حمایت از روده و مثانه می باشد، و در زمان تخلیه مثانه امکان اِعمال کنترل بر دفع ادرار را  می دهند. این عضلات در زمان انقباض مثانه برای دفع ادرار، خود به حالت ریلکس بر می گردند.

به علت افزابش سن، عضلات کف لگن ضعیف می شود. برای زنانی که زایمان داشته اند به احتمال زیاد این اندام برای آنها نسبت به دیگران ضعیف تر می باشد

تقویت عضلات کگل

عضلات لگن ضعیف می تواند باعث مشکلاتی از جمله بی اختیاری در دفع ادرار و کم شدن تحریک پذیری در زمان فعالیت جنسی گردد. خطر افتادگی عضلات لگنی هم وجود دارد که در نتیجه  آن یکی یا دو اندام لگنی به سمت مهبل برآمده و متورم خواهد شد.

نداشتن کنترل بر استرس به نوعی می تواند به بی اختیاری ادراری منجر شود که دفع مقدار کمی از ادرار در حین فعالیت جسمی را به دنبال خواهد داشت. تمرینات کف لگن قادر است همزمان یا تقویت عضلات لگنی به بهبود کنترل استرس منجر شود. هم مرد و هم زن می تواند ورزش های کف لگن را انجام تمرین کند.
روش انجام تمرینات کف لگن

اگر در زمان رفتن برای انجام دفع سعی کنید ادرارتان را نگه دارید در آن زمان عضلات کف لگن تان را احساس می کنید. اما، توصیه نمی شود که به طور منظم این کار را انجام دهید زیرا استمرار در نگه داری ادرار قادر است به مثانه آسیب وارد کند. اگر تنها قصد دارید درستی انجام آن را متوجه شوید برای لحظه ای در زمان ادرار کردن امتحان کنید. راهی دیگر جهت اطمینان از دانستن اینکه ماهیچه هایی را که منقبض می‌کنید آنهایی هستند که باید باشند به این صورت است که انگشت خود را درون واژن قرار داده و عضلاتتان را منقبض کنید. اگر بر روی انگشتتان فشاری احساس  کردید مشخص می شود که ورزش را بصورتی صحیح انجام می‌دهید. شکم و عضلات نشیمنگاه نباید در زمان انجام ورزش‌های کف لگنی حرکت کنند.

شناخت مشکلات رفتارهای جنسی ناسالم در کودکان و برخورد مناسب با آنها

اطلاعاتی مفید برای والدین و سرپرستان

بازی و مکاشفه ی جنسی بخشی طبیعی از بلوغ جنسی در دوران کودکیست و به کودکان کمک میکند تا نه تنها بدن خود را بهتر بشناسند بلکه هنجارهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر رفتارهای جنسی را نیز بیاموزند. اما برخی از این رفتارهای جنسی در کودک صرفا” کنجکاویهای بدون خطر نیستند. در برخی موارد این رفتارهای جنسی می توانند سلامت خود کودک و یا کودکان دیگر را تهدید کنند. در بیشتر موارد این رفتارهای ناسالم جنسی حتی پس از منع کودک همچنان ادامه پیدا می کنند.

این رفتارهای ناسالم می توانند یک یا چند ویژگی زیر را در خود داشته باشند:

به نحوی کاملا مشخص فراتر از مرحله ی بلوغ کودک هستند (برای مثال کودکی سه ساله که سعی در بوسیدن آلت جنسی فردی بالغ دارد)

بکاربردن تحدید، زور و خشونت.
انجام اعمال پرخطر با اعضای جنسی بدن (برای مثال فرو کردن اجسام در مقعد و یا واژن)
سر زدن رفتارهای جنسی میان کودکان با تفاوت سنی زیاد(برای مثال دکتر بازی کودکی 12 ساله با کودکی 4 ساله
همراه بودن این رفتارهای جناسی با واکنشهای احساسی و روحی شدید در یک کودک مانند خشم و اضطراب
تداخل پیدا کردن و در تعارض قرار گرفتن این رفتارها با علایق و فعالیتهای معمول دوران کودکی
در بیشتر مواقع رفتارهای ناسالم جنسی در یک کودکی که در تعامل و مشارکت با دیگر کودکان از جمله کودکانی با سنین پایینتر، خواهر یا برادر و دوستان اتفاق می افتد.

در حال حاظر آماری از تعداد کودکان با مشکلات رفتارهای ناسالم جنسی وجود ندارد. باوجود افزایش آمار پروندهای ارجاعی به نهادهای حمایت از کودکان و دستگاهای قضایی نوجوانان در دو دهه ی اخیر روشن نیست که این افزایش ناشی از افزایش تعداد کودکان بارفتارهای ناسالم جنسی است و یا افزایش میزان آگاهی عمومی و درنتیجه شناسایی بهتر این رفتارها و یا ترکیبی از هر دو عامل است. بااین حال می دانیم که رفتارهای ناسالم جنسی:
محدود به گروه خاصی از کودکان نیست
درمیان کودکان تمام رنجهای سنی، سطوح اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، محیط های زندگی و ساختار خانوادگی روی می دهند.
ارتباطی با گرایش جنسی کودک ندارد
مشکل رفتارهای ناسالم جنسی تنها مختص کودکان طلاق، کودکانی با تجربه سوء رفتار ویا دیگر آسیبها نیست
اما پیش از هر چیز نباید فراموش کنیم که تمام کودکان با مشکل رفتارهای ناسالم جنسی فقط کودک هستند و نباید مورد قضاوت قرار گیرند. با مراقبت و درمان مناسب، این کودکان می توانند احترام به خود و دیگران را بیاموزند و محدودیتهای لازم برای داشتن رفتاری سالم را بپذیرند.

عوامل زیادی می توانند باعث بوجود آمدن رفتارها ناسالم جنسی و غیر معمول و ناهماهنگ با شرایط سنی کودک شوند. رفتارهای ناسالم جنسی کودک بندرت برای دستیابی به لذت جنسی است. در حقیقت در بیشتر مواقع این رفتارها ناشی از عواملی  مانند اضطراب، آسیبهای روحی، کنجکاوی و ضعف در کنترل احساسات آنی هستند.

بدبینی و بدگمانی بین همسران

یکی از صفات ناشایست و خطر آفرین در زندگی مشترک، داشتن نگاه بدبینانه به شریک زندگی است. چنین نگاهی به عنوان آفتی بزرگ همانند موریانه بر ذهن شخص تاثیر می گذارد و رفته رفته او را از درون نابود می کند.

 

علائم بدبینی و بدگمانی

الف) نداشتن آرامش روح و روان

فرد بدبین در واقع به نوعی از ناهنچاری دچار شده که در تضاد پیوسته با آرامش روانی اوست. انسان بدبین با خیال بافیی ها و تصورات پوچ آن قدر افکار منفی در ذهن خویش پرورش می دهد تا بالاخره خود را تحت فشار روحی و روانی می بیند. چنین کسی در صدد رسیدن به باور به خائن بودن کسانی است که اصلا درباره ی او خیانتی انجام نداده اند.

در نتیجه چنین افرادی در نهان ذهن خود پیوسته با پدیده ای تلخ به ناخم اضطراب دست و پنچه نرم می کنند. امروزه درصد قابل توجهی از مراجعین به اتاق مشاوره را زنان مردانی تشکیل می دهند که به چنین صفت مخربی دچار شده اند و برخی از آنها با رشد روز افزون تخیلات منفی، در آستانه ی بیماری روانی قرار دارند.

ب) منزوی بودن (معاشرت گریزی)

یکی از علائم بدبینی، گریزان شدن از حضور در جامعه و جلسات دوستانه و فامیلی است. از آنجا که شخص بدگمان پیوسته در صدد پیدا کردن سرنخ های سوءظن به دیگران است، رفته رفته با این عملکرد منفی، بدبینی خود را به افراد بیشتری توسعه می دهد تا جایی که اکثریت افراد جنس مخالف یا صنف مورد اتهام خویش را داخل دایره ی بدگمانی خود می بیند. در چنین شرایطی شخص بدبین از همه بیزار و متنفر می شوود و احساس تمایل به حاضر شدن در جمع را از دست می دهد.
پ) بی اعتمادی

شخص مبتلا به بدگمانی، اعتماد خود را به اطرافیان از دست می دهد و پیوسته درصدد پیدا کردن روزنه ای برای تصدیق افکار منفی خود برمی آید. هنگامی که چنین حالت تلخی به فضای خانواده و روحیۀ ی همسر سرایت می کند، بازتاب های به مراتب بدتر و سنگین تری به بار می آورد؛ به عنوان نمونه از آنجا که همسر یک انسان بدبین، پیوسته خود را در معرض یک نگاه بی اعتماد و شکاک می بیند دچار پیامدها و آسیب های جدی می شود که با هم برخی از این آسیب ها را به اختصار مرور نکنیم.

دلسردی
کانون گرم اولیه ی زندگی مشترک پایه های مستحکمی دارد که در قید محبت زن و شوهر به یکدیگر است. در شرایطی که یکی از طرفین به دیگری اعتماد نداشته باشد در واقع یکی از اصلی ترین پایه های محبت فرو می پاشد و باعث دلسردی افراد به زندگی می شود. روشن است که وقتی هر یک از طرفین خود را در معرض بی اعتمادی و سوءظن دیگری ببیند توان خود را در ارائه ی محبت و برقراری ارتباط گرم با همسر از دست می دهد و رفته رفته نسبت به او بی تفاوت می شود.